آیا امامت مهمترین اصل در اصول دین است؟
شیخ کلینى در اصول کافى نوشته است: «اصول دین، پنج مورد است: توحید، نبوت، امامت، عدل و معاد». شیخ کلینى از این پنج مورد، امامت را مهم‏تر از همه آنها دانسته است. در صورتى که در قرآن، بیشتر آیه‏ها در مورد توحید، نبوت و معاد است و این در حا
شيخ كلينى در اصول كافى نوشته است: «اصول دين، پنج مورد است: توحيد، نبوت، امامت، عدل و معاد». شيخ كلينى از اين پنج مورد، امامت را مهمتر از همه آنها دانسته است. در صورتى كه در قرآن، بيشتر آيهها در مورد توحيد، نبوت و معاد است و اين در حالى است كه درباره امامت، حتى يك آيه هم وجود ندارد.
پاسخ:
1. آنچه در كافى آمده چنين است:
امام (ع) فرمود:
بُنِىَ الإِسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: عَلَى الصَّلاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَالْحَجِّ وَ الْوَلايَةِ، وَلَمْ يُنَادَ بِشَىْءٍ كَمَا نُودِىَ بِالْوَلايَة.
اسلام بر پنچ چيز استوار است: بر نماز و زكات و روزه و حج و ولايت و فريادى همچون ولايت طنينافكن نشده است.
بنابراين، از نظر جهان بينى پنج اصل اعتقادى وجود دارد: توحيد، نبوت، معاد، امامت و عدل و از نظر عملى و ايدئولوژى
نيز، پنج اصل وجود دارد: نماز، روزه، زكات، حج و ولايت. ساير مباحث اصول و فروع نيز به همين اصول و فروع ياد شده باز مىگردد.
2. اين كه «امامت در بين اصول دين از همه مهمتر دانسته شده است» سخنى نادرست و تهمتى ناروا به شيعه است. از نظر شيعه، اصول اعتقادات سه مورد است:
الف) مبدأ شناسى، كه در اعتقاد پيروان اهل بيت، خود به دو اصل تقسيم مىشود: توحيد و عدل؛
ب) راهنماشناسى، كه در اعتقاد پيروان اهل بيت، خود به دو اصل تقسيم مىشود: نبوت و امامت؛
ج) مقصد شناسى، كه همان اصل معاد است.
محور اين پنج اصل، توحيد و خداشناسى است و بقيه اصول نيز به اين اصل برمىگردد. مبدأ هستى، خدا است و مقصد نيز، (إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ). عدل، از صفات اوست. هاديان اين راه نيز (اعم از پيامبران و اوليا)، سفير و نماينده و خليفه او هستند.
3. عبارت «از امامت، حتى در يك آيه، سخنى به ميان نيامده»، ناشى از جهل و بىسوادى و يا مغالطه و دروغپردازى است؛ واژه امام و جمع آن، دوازده مرتبه در قرآن آمده است: (اين نيز از شگفتىهاى عددى قرآن است كه تعداد آيههاى مربوط به امام، به تعداد امامان است)
1. (حجر: 79)
2. (يس: 12)
3. (بقره: 124)
4. (هود: 17)
5. (فرقان: 4)
6. (احقاف: 12)
7. (اسراء: 71)
8. (توبه: 12)
9. (انبياء: 73)
10. (قصص: 5)
11. (قصص: 41)
12. (سجده: 24).
در اينجا تنها به سه آيه از اين دوازده آيه اشاره مىكنيم:
الف) (وَ إِذِ ابْتَلي إِبْراهيمَ رَبّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمّهُنّ قالَ إِنّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِمامًا قالَ وَ مِنْ ذُرِّيّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ)؛ «و (ياد كنيد) هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود؛ و او بهطور كامل از عهده آنها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم. ابراهيم گفت: از دودمان من (نيز امامانى قرار بده). خداوند فرمود: پيمان من، به ستمكاران نمىرسد (مگر آنها كه شايستهاند).» (بقره: 124)
ب) (وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصّلاةِ وَ إيتاءَ الزّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ)؛ «و آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما، (مردم را) هدايت مىكردند؛ و انجام كارهاى نيك و برپاداشتن نمازو اداى زكات را به آنها وحى كرديم؛ و تنها ما را عبادت مىكردند.» (انبياء: 73)
ج) (وَ نُريدُ أَنْ نَمُنّ عَلَى الّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي اْلأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ)؛ «ما اراده كردهايم تا بر مستضعفان زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.» (قصص: 5)
5. اصل عدل، فقط جزء باورهاى شيعه نيست، بلكه معتزله از اهل سنت نيز آن را جزء اصول دين مىدانند و در اين عقيده تاحدى افراطى نيز هستند. قرار گرفتن اين اصل جزء اصول دين به تاريخچه مباحث كلامى برمىگردد.
6. دهها آيه در قرآن، در مورد عدل الهى و عدم ظلم است كه در اين بحث، به نقل يك آيه از آن اكتفا مىشود: (إِنَّ اللهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ). (نساء: 40)
بنابراين، ادعاى گوينده كه در قرآن، فقط درباره توحيد، نبوت و معاد، آيههاى فراوانى آمده، نادرست است. و اگر مراد اين است كه درباره امامت و ولايت على (ع) آيهاى وجود ندارد، اين سخن نيز بىپايه است؛ زيرا در شبهات پيشين به آياتى كه درباره آن حضرت نازل شده پرداخته شد.
مراجعه شود: پندارها و پاسخها (پاسخ به آنچه وهابيون در بقيع ميگويند) ؛ ؛ ص140